برف پاک کن خاطرات، بیهوده جان می کند…
یاد تو این سوی شیشه است…
گفتم:دوسم داری ؟
گفت:بچه ای برو بزرگ شو !
رفتم بزرگ شدم اما انقدر بزرگ شدم که یادم رفت دوسش داشتم…!
باران بند آمد
ولی نبودن تو همچنان میبارد
باران بند آمد
ولی دوست داشتن تو بند نمی آید . . .
کار دنیا رو ببین ، تبش قلب من شده عین پفیلا : یکی برای من ، یکی برای تو !
به دوست داشتَنت مشغولم …
همانند سربازی که سالهاست ؛ در مقرّی متروکه ،
بی خبر از اتمام جنگ ،
نگهبانی می دهد…!
از با تو بودن دل برایم عادتی ساخت که هیچگاه بی تو بودن را باور ندارم.
زندگی دفتری از خاطره هاست
چند برگی را تو ورق خواهی زد
ما بقی را قسمت
یک صحرا دلتنگی
یک چشم بی تابی
یک آسمان خاطرات تو
باران ببار
که هم صحراتشنه است
هم چشمان من
هیچ نمیخواهم
جز یک بوسه
بوسه ای به گرمی آفتاب
به بلندای کوه
به روانی آب
به شیرینی عسل
به چسبندگی آهن ربا
بوسه ای که همچون صاعقه
برق شادی را درچشمانم بنشاند
و طوفانی بپا کند درقلبم
درست مثل بوسه های تو